من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

دوست داشتن کفایت میکندبودن را

دوست داشتن کفایت میکندبودن را 

سالهاپیش دوستی اینوبرام نوشت ومن بارهابهش فکرکرده بودم  ... آیاواقعادوست داشتن کفایت میکندبودن را؟ 

دوستای زیادی دارم  همراهان زیادی هم .ولی آیاهیچ وقت میتونم یکی را دلیل بودنم بدانم ؟ 

اگرنه؟ 

پس یامن اوراآنقدردوست نداشتم یادوست داشتن کفایت نمیکندبودن را ...  

ماآدمهاخیلی عجیبیم ...عجیبترازهمه مخلوقات  

 خیلی مواقع هستیم امانیستیم  ...  

نیستیم اما باتمام وجودهستیم  ...  

عاشقیم اماپرازنفرت  ...  

فارغیم امادنبال یک بهونه کوچک برای عشق ورزیدن 

 

ماآدمهاهمه کارمیکنیم اما به هیچ کس اجازه تخطی ازعرف وباورخودمونونمیدیم خارج ازباورهامون به هیچ کس اجازه زندگی وانتخابونمیدیم ... 

ماآدمهابه زبان ابرازمیکنیم اما قلبامون پرازانکارند  ... قلبمون فریادمیکشه اما زبان که نه ...حتی به چشمهامون هم اجازه بیان نمیدیم ... 

ماآدمهادراوج خوبی بدمیشیم   وبعضی مواقع بدی میکنیم تاخوب بودن وعشقمونوثابت کنیم ...  

ماآدمها هستیم اما نیستیم ... 

باهمیم امابی خبرازهمیم ... 

عاشقیم امافارغ ازهمیم ... 

فارغیم و..... 

درزندگی ما موجودات عجیب خداوند آیادوست داشتن کفایت میکندبودن را؟؟؟ 

 

                              

                                           

نظرات 3 + ارسال نظر
سروش پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 00:50

سلام دوست من



عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی،
دوست داشتن پیوندی خودآگاه واز روی بصیرت روشن و زلال .



عشق بیشتر از غریزه آب می خورد وهرچه از غریزه سر زند بی ارزش است،
دوست داشتن از روح طلوع می کند وتا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد .
...............
به قول دکتر شریعتی:
خدایا به هر که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر که دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است .

حدیث پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 17:23 http://sayebz.blogspot.com

تصور کن مادری که کودکی معلول داره. کودکی که از نظر جسمی و عقلی دچار عارضه است. چیزی از اطرافش نمی فهمه. می خوره، می خوابه و شاید گاهی سر و صدایی از خودش در بیاره. همین! نه امروزی، نه آینده ای، نه خاطره ای! فقط زنده مونده. کم نیستن از این موارد تو همین ایران خودمون. ولی هیچ وقت اون مادر آرزو نمی کنه کاش زودتر بچم بمیره راحت شم. در حالی که تمام زندگی مادر در گیر همین بچه شده و زندگی عادی رو و شادی رو و آزادی رو ازش گرفته. ولی با عشق به اون بچه همه اینا رو تحمل میکنه. عشق مادر به فرزند بالاترین عشقه. اون مادر از همه مالش، وقتش، اعصابش می گذره تا فقط بچش رو دو روز دیگه زنده نگه داره. و دو روز دیگه بغلش کنه. اگر یه همچین عشقی به کسی داشته باشی اون وقت شاید دوست داشتن کفایت بکند بودن را!
اگر هم همچین چیزی درست باشه کاش نصیب اون کسی بشه که لیاقتش رو داره. و اگر نصیب اون کسی بشه که لیاقتش رو داره، چه لذتی خواهد داشت!!!

خیلی خوشحال شدم که لینکمونو اینجا دیدم. لطف کردی :)

سلام دوست من
باهاتون موافقم اما .. لیاقت راکی میتونه تعریف کنه؟ من ...؟ شما....؟ یاکسی که این عشق نصیبش شده؟
عشق مادربه فرزندقابل شک نیست امااین عشق٬ بودن کودک راکفایت میکنه تاازهرگزندی آسوده بمونه... اماآیابودن مادرراهم کفایت خواهدکرد؟
مرسی که به من سرزدید

سالار یوسفی سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 18:49 http://www.antiwomans.blogsky.com

سلام و دو صد سلام.مدتی بود از وبلاگتون بازدید نکردم،که امروز قسمت شد.به نظر من عشق کفایت میکنه بودن را.البته باز به حدیث خانم:برای کسی که لیاقتش رو داشته باشه و ارزشش رو بفهمه.زندگی بدون عشق(هر عشقی،چه آسمانی چه زمینی،فقط پاک باشه) واقعا بی معنی و پوچه.همیشه دوست داشتم که کسی رو که لیاقت داره دوست بدارم و اون هم من رو دوست بداره که نشد و نمیشه و نخواهد شد.تنها در این صورته که کفایت میکنه.در غیر این صورت (مثل جامعه امروز ما که از عشق برای خیلی مقاصد استفاده میشه) عشق یک چیز اضافه و احمقانه هست.چیزی رو که همیشه ازش ترس داشتم و سرم اومد.موفق باشید و سالم و سر بلند.

سلام
خوش اومدی دوست قدیمی
بازم بهم سربزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد