ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
دهانت را میبویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را میپویند مبادا شعلهای در آن نهان باشد
روزگار غریبیست نازنین
روزگار غریبیست نازنین
و عشق را کنار تیرک راهبند
تازیانه میزنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
و در این بنبست کج و پیچ سرما
آتش را
به سوختوار سرود و شعر فروزان میدارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبیست نازنین
آن که بر در میکوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند بر گذرگاهها مستقر
با کنده و ساتوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی میکنند
و ترانه را بر دهان
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
هرگز از مرگ نهراسیدم، اگر چه دستانش از ابتذال شکننده تر بود. هراس من باری، مردن در سرزمینی است که مزد گورکن، از آزادی آدمی افزون باشد...
سالروز شاملوی بزرگ همیشه در دلهای بزرگ گرامی داشته میشود!
پرپروازندارم ...اما
دلی دارم وحسرت درناها...
سلام دوست من
یادشاملوهمیشه باماست وشعرهایش زمزمه روزها وشبهای ما
سلام دوست من وبلاگ خوبی داری
به ما هم سر بزن .
نظرت در باره تبادل لینک چیه . اگه موافقی منو به اسم کلیپ های جنجالی روز لینک کن و بهم خبر بده تا لینکت کنم.
http://www.omid20200.blogsky.com
سلام بهار خانم.خسته نباشید.من آخر هم نفهمیدم شما چرا انقدر غمگینید؟.این مطلبتون بسیار عالی بود.موفق باشید.
نشودفاش کسی آنچه ......
.
.
.
ای بساباغ وبهاران که خزان من وتوست
سلام دوباره.جواب نظرتون رو دادم.اینم لینکش:
http://www.blogsky.com/cp/weblog/Comments.bs?rnd=Er7882JPvS6BG9StXjNYf2qDdE7k10i2Kw4MoV1o&PostID=32
حقیقتش من که جوابی که بالا رو دادید نفهمیدم.سواد شعری هم من رو یاری نکرد.دست به دامن حافظ شدیم که این دختر چه میگوید؟.خواجه فرمود:این شعر از این شعر های جدید مدید هست و من حالیم نمیشه،برو از اخوان بپرس.سوالی دیگر پرسیدم که رشته اش مامائی است و تو کاره تولد و شادی و از این صحبت هاست،پس چرا انقدر غمگینه؟سر اندر گریبان فرو برد و دیگر بر نیاورد.در آخر گفت:نسل 2009 هست دیگر.کاریش نمی شود کرد.انشا ا... دفعه ی بعد که مزاحم شدیم از این غمگینی در اومده باشید.واقعا جرات نمی کنم سمت وبلاگتون بیام.موفق،سربلند،سالم و پیروز باشید.
خیلی زیبا بود
این شعر از شاملو نیست و متعلق به نادرپور است
از اینکه اشعار به این زیبایی وبا مناسبت را اشاعه میدهید سپاسگذارم