من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

مادر

 

این عکس تقدیم به دوستی که نمیشناسمش اماشنیده ام مادرعزیزش راازدست داده 

دوست خوبم: 

گرچه تنهاییت راباتمام وجودم درک میکنم اما...امیدوارم آنقدرقوی باشی که بتونی این درد راطاقت بیاری 

مراهم درغم عظیم خودت شریک بدون  

 

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:45

سلام دوست من

از همدردیت ممنونم و امیدوارم چنان باشد پایان کار - که او خشنود و ما رستگار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد