من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

واگویه

ترک میخورد 

می شکند . . .

               پوسته سفالین سی ساله ای

ترک میخورد

می شکند . . .

               پیله ابریشمی فصلهایی مات ومبهوت


ترک میخورم

.

میشکنم

.

رهامیشوم

.

اوج میگیرم

               . . . تسکین نمی یابم


نظرات 10 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 17:36 http://shaparakha.blogsky.com

سلام
خیلی زیبا بود
دوست داشتی به من هم سر بزن
و اگه باز هم دوست داشتی نظرت رو در مورد تبادل لینک بهم بگو

علی پورسلیمان سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 19:55 http://smieduir.blogspot.com

در حاشیه اخراج دختران ازدواج کرده از مدارس عادی ...مسئولانی که به جای " حل مساله " به بازی با کلمات و مصادره به مطلوب عادت کرده اند !

نیما سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 21:17 http://nicepoem.blogfa.com

ترک میخورم

.

میشکنم

.

رهامیشوم

.

اوج میگیرم

. . . تسکین نمی یابم
این درد مشترک است

م.ع چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:04 http://www.mydreamsvillage.blogspot.com/

اوج می گیرم... اما تسکین نمی یابم


تبریک میگم، شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاعر

پرنس فارسی چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:31 http://fardashode.blogspot.com

این اعوجاج و اظطراب و اختناق و اشتغال و در آخر احتظار برای ما هم خب هست - نه !!!

سالار یوسفی شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 21:08 http://www.antiwomans.blogsky.com

سلام بهار خانم.خوب هستید؟احوال شریف؟من نمیدونم چرا این چند وقته هر وقت میام تو وبلاگ وزین شما،این مرد،کشت،ترکید،منفجر شد رو میبینم.خواهشا یک مطلب جدید اضافه کنید،این بره پایین.آخه چقدر خشونت؟واقعا این یک مساله ی بغرنج فلسفی شده برای من که شما که شغلتون همش لطافته(یعنی اکثر اش)،چرا همش از این صحبت های غمگین و اینا میزنید؟.یادم باشه جلسه ی بعد که پیش افلاطون رفتم،این علت رو بپرسم.امیدوارم CPU اش نسوزه.از وبلاگ بیچاره،کم بازدید،نحیف من هم که به تازگی بروز شده هم دیدن کنید،خدا هم راضی هست.دست شما درد نکنه خواهر.

سربلند ،پیروز و پایدار باشید خواهر.

سلام سالارخان
مگه میشه واسه شمادلیل آورد؟....فورا یک جوابیه طولانی میذارین براش...
ولی حتما ازافلاطون بپرس و جوابشو بهم بگو
مرسی ازلطفت
وبلاگتودیدم...خوشحالم که به جای بدگویی اززنان سخنان بزرگان رازده بودی... بعدازاین بیشترمیام وبلاگت

آقا و خانم خونه سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:44 http://manbaoon.blogsky.com

سلام اولین مهمون خونه ما
حالت خوبه عزیز
ممنون که هنوز به یاد ما هستی و بهمون سر زدی.
در مورد اسفندی که گفتی واسمون دود می کنی ممنونیم.
بازم بیا خونمون دور هم باشیم.
فعلاْ...

خنده های اجباری سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 19:04 http://maed.blogsky.com

ترک مخور
رها مشو
اوج بگیر
پیله ی غم گسیل مشو
سفال بی رمق مشو

سالار یوسفی دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 18:08 http://www.antiwomans.blogsky.com

سلام خواهر.احوال شما؟خوب هستید؟جای شما خالی یک سر رفتم پیش افلاطون که داشت با سقراط و ارسطو و بقراط و سولون (جد مادری افلاطون) و هگل و کانت و جان لوییس و هنری کوربین و ابن سینا و ابوریحان و ملاصدرا و یک چند تا فلاسفه ی جدید و قدیم بحث میکرد که چرا وضعیت جامعه و مردم فعلی ما ای جور شده و هر کسی نظری میداد.منم گفتم بخوام صبر کنم تا حرفشون تموم شه،نوه نتیجه ام باید بیان سوال رو بپرسن،گفتم:اساتید ببخشید.یک ضعیفه (ببخشید ماد مازلی)هست،با این که رشته اش مامایی هست و کارش هم مامایی،اما مطالب وبلاگش(دو ساعت هم طول کشید تا بگم وبلاگ چیه) همش راجع به مرگ و این هاست.چرا و چگونه است که این جورست؟.افلاطون گفت:پسرم،ایشون دچار تضاد جهان بینی شده.کانت گفت:ایشون تضاد دارند،پس هستند.ابن سینا گفت:دم کرده ی آویشن بخورند خوب میشه.ملاصدرا گفت:فلسفه ی جوهره ی وجودی تضاد در بینش جهان ایشون را این جوری کرده.ابوریحان هم گفت:باید صورت فلکی ایشون رو نگاه کنم،بعد جواب میدم.خلاصه همه گفتند و گفتند تا اختلاف بالا گرفت و عصبانی شدند و من رو با اردنگی انداختند بیرون که آخه این چه سوالیه مطرح کردی که CPU همگی ما سوخت و گارانتی جواب گوی ما نمی باشد.خلاصه دست از پا دراز تر آمدیم و تا حال دیگر فلطون جواب زنگ و اس ام اس مرا نمیدهد.گویی با من قهر کرده.این هم جوابیه علما و فلاسف بزرگ جدید و قدیم.آهان راستی یادم رفت،آقای رامین جهان بگلو هم سوال را بی پاسخ گذاشتند.

جواب نظر شما رو هم در لینک زیر دادم و یک مطلب جدید هم گذاشتم:
http://antiwomans.blogsky.com/Comments.bs?PostID=53

سربلند و پیروز و پایدار باشید

سلام بر برادرحزب الهی من
حالتون چطوره؟
ممنون ازاینکه برای من ازفلاسفه گرامی مشاوره گرفتید...به زحمت افتادید ومراشرمنده خودتان کردید
اما
حرف من ازمرگ نیست ... از درده...
(من دردمشترکم...مرافریادکن)
لطفا اگرافلاطون به اس ام اس هاتون جواب دادن ازش بپرسین وبگین همون ضعیفه میگه....
اصلا ولش کن ...مگه کسی به حرف ضعفا هم گوش میده...اونم از نوع جنس دومیش؟
امیدوارم همیشه سربلندوپیروز باشید

نادان دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:12

زندگی چقدر نادان است ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد