من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

زن و مرد

زن عشق میکارد و کینه درو میکند ؛  

دیه اش نصف دیه تو ست و مجازات زنایش با تو برابر ؛ 

 میتواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسری ؛ 

 برای ازدواجش در هر سنی اجازه لازم است و تو. . . 

 هر زمان که بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ؛  

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو . . .  

.

او کتک میخورد و تو محاکمه نمیشوی ؛  او میزاید و تو برای فرزندش نام انتخاب میکنی؛ 

 او درد میکشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ؛ 

 او بی خوابی میکشد و تو خواب حوریان بهشتی را میبینی ؛  

او مادر میشود و همه جا میپرسند نام پدر ؟ 

 هر روز او متولد میشود ؛ عاشق میشود ؛ مادر میشود ؛ پیر میشود و میمیرد .   

.

قرنهاست که او عشق میکارد و کینه درو میکند .......  

 

چرا ؟؟؟ 

 چون در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان ... جوانی بر باد رفته اش را میبیند 

 و در قدم های لرزان مردش ؛ گامهای شتابزده جوانی برای رفتن 

 

 و دردهای منقطع قلب مرد ... سینه ای را به یاد میاورد که تهی از دل بود 

 و پیری مرد ٬ رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده میکند ........   

و اینها همه کینه است که کاشته میشود در قلب مالامال از درد ....... !!  

این رنج است ......

                           

 

نظرات 11 + ارسال نظر
سرویس وبلاگ دهی قلم وبلاگ جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 22:58 http://www.ghalamweblog.com

سرویس وبلاگ دهی قلم وبلاگ با امکانات جدید و متمایز و بسیار جالب و بدون تبلیغات در وبلاگ ها و با قالب های جدید و زیبا---همین امروز در قلم وبلاگ وبلاگ بزنید www.ghalamweblog.com

سرویس وبلاگ دهی قلم وبلاگ جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 23:35 http://www.ghalamweblog.com

سرویس وبلاگ دهی قلم وبلاگ با امکانات جدید و متمایز و بسیار جالب و بدون تبلیغات در وبلاگ ها و با قالب های جدید و زیبا---همین امروز در قلم وبلاگ وبلاگ بزنید www.ghalamweblog.com

mitra شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:43 http://www.nicepack.ir

سلام دوست خوب وبلاگت بسیار عالیه اگه بتونی مطالب را زیاد کنی خوبترم میشه

شیما شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:56 http://www.shimamlj.persianblog.ir

سلام دوستم
خوبی؟
ممنون که قدمی در تنهایی هام زدی و چند خطی برام نوشتی
راستش این روزها زیاد حالم خوب نیست و حال و حوصله توی نت اومدن رو ندارم. ولی دلم نیومد به تو سر نزنم

مجید شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 15:01 http://nagoriz.blogfa.com/

این روزها در جامعه مشوش ما نفس کشیدن سخت است. انسان بودن سخت تر و زن بودن تحمل ناپذیر...

سالار یوسفی شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 22:08 http://www.antiwomans.blogsky.com

خدا رحمت کنه،این بزرگ مرد رو.به خاطر دفاع از دکتر چقدر آزار دیدم و چقدر هم به دکتر هم به من توهین کردند.ایرادی نداره،مگه زمان حیات دکتر،خودش رو مورد هجمه قرار ندادند،که حالا بخواهند به من رحم کنند.

بگذریم،لطف کردید و بزرگواری بعد از دو قرن متوالی،نظر گذاشتید.

خواهر گرام من؟خیلی ناپسند است که ما از کسانی که مخالف نظرات ما رو دارند،متنفر باشیم.اگر این گونه باشه،تضاد آرا وجود نخواهد داشت و اصولا اندیشه و اندیشیدن معنی پیدا نخواهد کرد.پیغمبر اسلام می فرماید:اختلاف نظر بزرگان دین من،ثواب است.با این طرز فکر،فقط یک اندیشه وجود خواهد داشت و هیچ کسی حق اظهار نظر پیدا نخواهد کرد.همه باید سعی کنیم به حرف های هم گوش بدیم و اگر دلیلی برای رد حرف های همدیگر داریم،محترمانه بیان کنیم،حتی اگر طرف مقابل به ما بی احترامی کنه.چون:از کوزه همان برون تراود که در اوست.

به نظر من راجع به علیرضا،خیلی تند رفتید.چون من شناحت نسبی که به ایشون دارم،انسان متعادل و منطقی هست و به نظرم شما نباید بدون شناخت نسبت به ایشون،چون که طرفدار کسی هست که شما نیستید یا احیانا بدتون میاد،ازش متنفر باشید.به قول انگلیسی ها:Is Not Fair (این انصاف نیست).از شما که اندیشه های دکتر رو مطالعه میکنید و مثل من به ایشون علاقه مندید،به دوره.

اما راجع به پست های قبلی من،به هر حال،هر کسی بنا به هر دلایلی طرفدار یک تفکر و یک جایی که البته من در اون پست هام،نه طرفداری کردم،نه تخطئه.اگر دقت بفرمایید،حتی در مطلب اهانت به امام خمینی هم گفتم که از تکرار شعار هایی بر علیه میر حسین خود داری کردم.می توانید به لینک زیر مراجعه کنید:
http://antiwomans.blogsky.com/1388/09/29/post-55/

احتمالا الان میفرمایید که این مسائل به من مربوط نیست.بله،درست می فرمایید.من فقط نظر خودم رو گفتم.پوزش از این که روده درازی کردم و به حیطه هایی وارد شدم که به من مربوط نبود.
سربلند،پایدار و پیروز باشید

سلام سالارخان
مثل اینکه عادت کردین بهم گیربدین ها....
اولا کامنت منو تائید نکردین اما واسش نقدنوشتین؟؟؟
دوما ازشماباداشتن این عقایدی که اینجا فرمودین بعیده ازکسی طرفداری کنین که اجازه هیچ اظهارنظر وعقیده ای روبه هیچ آدم دگراندیشی نمیده واوناروخس وخاشاک می نامه!!!!
سوما من فقط گفتم دوست ندارم زیرکامنت علیرضا کامنت بذارم ودلیلشونگفتم اما دلیلش اینه که ازخوندن عقایدش حالم بدشد...دست خودم نیست....من فقط بایه جمله تنفرخودم رواعلام کردم ولی بعضی هاکه خلاف نظرمنودارن باگلوله بهمون میفهمونن...تفاوت رابنگرکه ازکجا تا به کجاست
درهرحال... سبز باشید و مانا
من به هر انسانی با هر عقیده و دین و مسلکی احترام میگذارم ...اما احترام به جان وشعور آدمیزاد را برتر از هر عقیده ای میدانم

سالار یوسفی شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 22:11 http://www.antiwomans.blogsky.com

ببخشید،من فراموش کردم مطلبی رو عرض کنم.اگر مایل بودید،می تونید مطلب من رو تایید کنید و به نمایش عمومی بگذارید،اگر هم نه که هیچ.خلاصه می خواستم بگم،من موردی ندارم و خوش حالم که،تونستم اولین نظر رو برای مطلبتون بزارم.

سالار یوسفی شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 22:49 http://www.antiwomans.blogsky.com

دوباره سلام بهار خانم.این نظر شما کلی مطلب درش نهفته است.
برای مطلب اوج احترام و عزت گذاشتن به معشوق،جواب گذاشته بودید و گفتید که:مطلب حوا روخیلی بیشتراز نقدت پسندیدم...کامنت قبلی رواصلا.....
بهتره چیزی نگم

من منظورتون رو از کامنت( نظر) قبلی متوجه نشدم.اگر منظور از کامنت،همون پست (مطلب ) هست که کطلب قبلیم،دعای وحدت بود.دعای وحدت که ایرادی نداشت.من متوجه نشدم.
اما فرمودید:ولی به خاطراثبات اینکه به وبلاگت سرمیزنم مجبورشدم بعدازکامنت علیرضامنم کامنت بذارم
راجع به این هم،بگم که لطف کردید که با این که باب میلتون نبود،اما نظر گذاشتید.ممنونم.
ماشا الله،در سه چهار خط،کلی مطلب گذاشتید.کاش من هم این توانایی رو داشتم.

سربلند باشید.

امید شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 23:56 http://www.omiidestan.mihanblog.com/

سلام عزیز.ممنونم که به من سر زدی و باید عرض کنم که این متنی که حضرت عالیه گذاشتی به شدت دل آدم و به درد میاره و امیدوارم که آقایانی که میخونند حداقل در زندگی خصوصی خودشون این ظلمها و تبعیض ها قائل نشوند .زنده باد جنبش فمینیستی ...موید باشی عزیز

به قول هوشنگ ابتهاج....
ای بساباغ وبهاران که خزان من وتوست

شخصا این موارد رو تو زندگی خصوصی ملت ... کم ندیدم

سروش دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 14:09

سلام بهار خانم

برای تغییر این وضعیت نیاز به تغییر فرهنگ جامعه است و تغییر فرهنگ نسل ها به طول خواهد انجامید تا دیدگاه انسانها عقلانی نشه این خشونت و تبعیض علیه زنان ادامه داره و باید بگم خود زنان باید بخوان به هر قیمتی تا تغییرات صورت بگیره چون مردان زائیده زنان هستند و در سنین کودکی کاملا در خدمت مادرانند و حرف مادران در وجودشون نقش میبنده
موفق و پیروز باشین

سالار یوسفی شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 18:01 http://www.antiwomans.blogsky.com

سلام بهار خانم.
نظر شما رو اگر تایید نکردم به این خاطر بود که نمی دونستم راضی هستید که انتشار عمومی بشه یا نه.چون مخاطب حرفاتون من بودم،گفتم شاید مایل نباشید.تاییدش خواهم کرد.
اما راجع به پاسختون به نظر من،ترجیح میدم پاسخ ندم،چون نمی خوام وارد کل کل بشم.
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد