من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

التماس دعا!!!!

 ای دوستانی که آرام درساحل نشسته اید... 

۵شنبه عصرامتحان کارشناسی ارشد دارم  

یکی منو دعا کنه ....

.  

ای تیزخرامان 

لنگی پای من  

از ناهمواری راه تو بود

نظرات 5 + ارسال نظر
مجید چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:32 http://nagoriz.blogfa.com

امیدوارم موفق بشی دوست خوب من . هرچند در زندگی مهم عظمت نگاه آدمیه که تو کامل داری نه مدارک کاغذی..
بازهم آرزوی شادی وموفقیت

آدم پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 14:53 http://www.aadam12.persianblog.ir

مم صبح دادم، لذت داشت بی استرس و الکی(!) کنکور دادن.

مجید شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:01 http://nagoriz.blogfa.com

سلام دوست من امتحان خوب بود؟

سلام
خیلی بد بود....
فکرکنم سال دیگه هم بایددرس بخونم

مجید یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:34 http://nagoriz.blogfa.com

امیدوارم قبول شی .گرچه واقعا مدرک مهم نیست
شاد باشی دوست خوبم

فریده چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 13:37

منم جمعه کنکور داشتم داشت قلبم میومد تو دهنم.صندلیم هم کج بود.شاید سال دیگه هم مجبور شم درس بخونم.

صندلی؟
چه تفاهمی...صندلی من هم نیمه شکسته بود
امتحان ماساعت سه وچهل وپنج دقیقه شروع شد!!!!!
امتحان توکلاسهایی بودکه همه به یک راهروبازمیشدودرطول امتحان صدای پای صدها نفر راکه میرفتندومی آمدند راتحمل کردیم !!!
ساعات ملکوتی نمازمغرب روهم باصدای مناجات ودعاونمازونیایش(مدل جعفرطیار) بابلندگویی که مستقیمابه کلاسهابازمیشدبه گوش جان شنیدیم وفیض بردیم!!!
هرکسی که مثل من بزدل و ترسو نبودهم باخودش موبایل برده
بودسرجلسه امتحان!!!
درآخرهم هیچ ناظروجوابگویی نبودکه پاسخگوباشه

اینجاایران است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد