ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
دوست داشتن کفایت میکندبودن را ...؟
سالهاپیش دوستی اینوبرام نوشت ومن بارهابهش فکرکرده بودم ...
آیاواقعادوست داشتن کفایت میکندبودن را؟
دوستای زیادی دارم همراهان زیادی هم .ولی آیاهیچ وقت میتونم یکی را دلیل بودنم بدانم ؟
اگرنه؟
پس یامن اوراآنقدردوست نداشتم یادوست داشتن کفایت نمیکندبودن را ...
ماآدمهاخیلی عجیبیم ...عجیبترازهمه مخلوقات
خیلی مواقع هستیم امانیستیم ...
نیستیم اما باتمام وجودهستیم ...
عاشقیم اماپرازنفرت ...
فارغیم امادنبال یک بهونه کوچک برای عشق ورزیدن
ماآدمهاهمه کارمیکنیم اما به هیچ کس اجازه تخطی ازعرف وباورخودمونونمیدیم
خارج ازباورهامون به هیچ کس اجازه زندگی وانتخابونمیدیم ...
ماآدمهابه زبان ابرازمیکنیم اما قلبامون پرازانکارند ... قلبمون فریادمیکشه اما زبان که نه ...حتی به چشمهامون هم اجازه بیان نمیدیم ...
ماآدمهادراوج خوبی بدمیشیم وبعضی مواقع بدی میکنیم تاخوب بودن وعشقمونوثابت کنیم ...
ماآدمها هستیم اما نیستیم ...
باهمیم امابی خبرازهمیم ...
عاشقیم امافارغ ازهمیم ...
فارغیم و.....
.
.
.
درزندگی ما موجودات عجیب خداوند آیادوست داشتن کفایت میکندبودن را ؟ ؟ ؟
اگه گوشی موبایل رایگان میخوای بیا وبلاگم.
100% واقعی عجله کن.
سلام
اگر گوشی موبایل رایگان میخوای اون بالایی داره ... به خدااااااا
و اما آیا دوست داشتن کفایت میکند بودن را ؟
اگر در همه کارها تعادل را برقرار کنیم همه چیز درست میشه ... مثلا دوست داشتن . عاشق بودن . حرف زدن . نوشتن . نگفتن . خلاصه همه چیز ... که اینها بر میگرده به خود انسان و موضوعی نیست که در ذات انسان باشه بلکه چون رعایت نمی کنیم چون اسب های وحشی به هر سو میرود و خرابی به بار می اورد ... حالا بدو دنبال اسب ...
دوست خوبم ُ بهتره اول در مورد اساس آفرینش انسان ها تحقیق کنین بعدا پاسخ سوال خودتون را می فهمین.
موفق باشین
ما آدما هستیم اما نمیدوونیم چرا؟ هیچ اختیاری رو مرگ و زندگیمون نداریم. پس برای اینکه بتونیم راحتتر زندگی کنیم دنبال بهونه واسه بودنمون می گردیم و ذهن ما دلایل رو می سنجه و چون دلیل واقعی رو پیدا نمی کنه یکی رو که منطقیتر به نظر میاد می پذیره و چون بینش و منطق آدما با هم متفاوته بنابراین دلیل بودن از نظر افراد متفاوته پس محکم و قاطع نمی شه گفت دوست داشتن کفایت می کند بودن را
داشتم نظرمو می نوشتم نظر بالایی خواهر گرامی رو دیدم . نوشتند شما درباره اساس آفرینش انسانها تحقیق کنید. واقعا یک انسان انقدر راحت می تونه درباره آفرنش نظر بده . من درباره خودم هم نمی تونم نظر بدم چه برسه به دیگری. چقدر راحت دوستان به قضاوت می نشینند حکم میدهند برام خیلی جالبه.
این همه فیلسوف آدم عامی از بدو تاریخ درباره آفرینش نظر دادن هیچکی نمی دونه از کجا اومده آمدنش بهر چه بود . شاید مذهب اینقدر آدمو ساده انگار وزودباور می کنه . این شعر مولانا رو که خیلی دوست دارم تقدیم نوشتت می کنم
مرا گویی که رایی من چه دانم
چنین مجنون چه رایی من چه دانم
درود دوست عزیز.
باور کن که دوست داشتن کفایت می کنه.... گاهی باید چشم پوشید تا به باور رسید، گاهی هم باید نظاره کرد تا به یقین رسید...
نمینویسی...نمینویسی...وقتی مینویسی اونقدر جالب مینویسی که هرچی میخونمش کمه...
اول از همه نفهمیدم این نوشته ها چه ربطی به اساس آفرینش داشت!!!در کمال احترام باید به (خواهر گرامی )بگم مجبور نیستن وقتی متوجه چیزی نمیشن حتما نظری بذارن!!
میدونی گاهی کفایت میکند و گاهی هم نه....تا حالا اینجوری بهش نگاه نکردم!تا حالا نشده به خاطر حتی عزیز ترین کسم بخوام باشم!من فقط به خاطر خودم هستم!!و راجع به بقیه اش دقیقا ویژگیهای من رو توصیف کردی!در نهایتش از اینها پرم!و به نظرم هرچی آدم خودخواهتر باشه (مثل من)این چیزها شدیدتر میشه!
میتونم با ذکر منبع بذارمش توی وبلاگم؟