من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

۵۳ترانه عاشقانه از استاد شمس لنگرودی

چه میگذرد در دلم 

 که عطر آهن تفته از کلمات ریخته است 

  

چه میگذرد درخیالم 

 که قل قل نور از رگهایم به گوش می رسد 

  

چه میگذرد در سرم 

 که جرجر طوفان بندشده در گلویم می لرزد 

 

 

 

می دانم شبی تاریک در پی است  

 

ومن به چراغ نامت محتاجم 

 

طوفان هایی سر چهار راهها ایستاده اند وانتظار مرا میکشند 

 

ومن به زورق نامت محتاجم 

 

 

حضورتو چون شمعی درته دره کافی ست 

که مثل پلنگی به دامن زندگی در افتم 

قرص ماه حل شده در آسمان !!

 

 

 چه میگذرد در کتابم  

 

که درختان بریده بر می خیزند   

 

کاغذ می شوند  

 

تا از تو سخن بگویم ...... 

 

حافظ موسوی

 

ساعت هابرآسمان خیره می شوم 

 

 

برهرستاره نامی می گذارم 

 

وکهکشان ها را درنقطه ای بدیع 

 

گرد می آورم 

 

 

 

ساعت هابر هره ماه می نشینم 

 

پاهایم رابه سوی زمین آویزان میکنم 

 

تاب می دهم ...

 

 

برآدمها. جنگلها. پرندگان 

 

هریک به فراخور حالشان نامی میگذارم 

 

 

 

همه چیز در آن بالا زیباست 

  

همه چیز از آن بالا زیباست

 

 

درلحظه هایی که به تو فکر میکنم 

 

وانتظار را 

 

مثل هویجی دراز 

 

زیر ساطور قطعه قطعه می کنم 

 

 

کتاب خرده ریزخاطره ها وشعرهای خاورمیانه - حافظ موسوی