من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

من

امشب به روزانه ها سر زدم 

یکی درخت میفروخت

یکی بلاک نات فاوند بود 

یکی آدرسی از او یافت نشد 


آتها که بودند هم آخرین پست شان  سال 90


براستی

دنیا ایستاده است یا ما او را ترک کرده ایم ؟


وقتی چند سال پیش 


این وبلاگها  و  ارتباطات دنیا یمان بودند ...



در هیاهوی مجازی ها 

سلفی ها

کانالها و تونل ها

به من نخندید

آنگاه که

دلشوره ی انسان دارم

انسان

انسان

انسان

که اگر سالها بعد در موزه اش نگه داشتند

کاش

اعتبار و شان ما باشد 

نه ابتذالی از آدمیت



باز آمده ام

بعد از اینهمه سال


 در هیاهوی واتساب و اینستاگرام و تلگرام و هزاران شبکه های اجتماعی راحت الحقومی

 

کسی آیا وبلاگ میخواند ؟


به نظر من وبلاگها مثل خونه پدری هستن


 که دور دنیا هم بگردی  باز هیچ جا آرامش اینجا رو نداره ...


سلام و درود میفرستم خدمت دوستان قدیمی حاضر وغایب 


و امیدوارم هرجا هستید دلهاتون پرامید و زندگی تون پرخنده باشه.