ترتیبات تاریکی

ای کاش که همدم تو باشم ای برف!

همراه دمادم تو باشم ای برف!

من آدم هیچ‌کس نبودم، اما

بگذار که آدم تو باشم ای برف!

از مجموعه رباعی "ترتیبات تاریکی" به زودی توسط نشر باشور!

telegram: @bashurpub
insta: bashurpub
نشانی: ایلام خیابان خرمشهر (محله نوروز آباد) روبروی مرکز بهداشت شهرستان
شماره: 09187430471

انتشارات "باشور"

 



نشر «باشور»* به عنوان ناشر تخصصی ادبیات و هنر (با تمرکز بر زبان و ادبیات کوردی جنوبی) با افتخار آماده همکاری و همفکری با مولفان و مترجمان محترم می‌باشد.
انتشارات باشور در نظر دارد که با رعایت حداکثر معیارها و استانداردهای کیفی حوزه چاپ، پس از کارشناسی و تایید آثار دریافتی، به شیوه‌های ذیل اقدام به چاپ و انتشار کتاب نماید:

-سرمایه‌گذاری توسط مولف
-سرمایه‌گذاری مشترک ناشر و مولف
-سرمایه‌گذاری توسط ناشر

از تعهدات فعلی این نشر نسبت به تمامی کتب منتشره خود می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

-همکاری با گرافیست‌های حرفه‌ای جهت طراحی جلد و دیزاین مناسب کتاب
-برگزاری نشست رونمایی و نقد و بررسی اثر با حضور منتقدان برجسته در یکی از شهرهای کوردزبان
-ارسال ۱۰ نسخه از کتاب برای منتقدین و معرفی کتاب در نشریات مجازی یا کاغذی
-مشاوره و ویراستاری رایگان اثر
-کمک به توزیع و پخش کتب کوردی در استان‌های کوردزبان و همچنین امکان خرید اینترنتی و ارسال پستی کتاب‌های این نشر با تخفیف ویژه به سراسر کشور

 

نشانی: ایلام- خیابان خرمشهر (محله نوروز آباد)- روبروی مرکز بهداشت شهرستان
شماره تماس: ۰۹۱۸۷۴۳۰۴۷۱
کانال تلگرام: https://t.me/Bashurpub
اینستاگرام: bashurpub
ایمیل: bashurpub@gmail.com


با احترام
انتشارات باشور



*باشور در زبان کوردی به معنای «جنوب» است و عمده فعالیت این نشر نیز در حوزه‌ی زبان و ادبیات کوردی جنوبی خواهد بود

 

 

ترجمه شعر



ترجمه‌ی دو شعر از من در‌ شماره جدید فصلنامه‌‌ی بین‌المللی «تورنالار». این نشریه که دفتر آن در آنکارا قرار دارد کار مشترک ترکیه-قبرس شمالی بوده و صاحب امتیاز آن بنیاد کیباتک (ترکیه، قبرس و بالکان‌ها) می‌باشد. مجله هنری-ادبی تورنالار دارای امتیاز علمی- پژوهشی‌ست و در بیش از ۵۰ کشور جهان (از جمله فضاهای آکادمیک و کتابخانه‌ها) توزیع می‌گردد. مدیر عامل این فصلنامه آقای متین توران و ادیتور این شماره خانم طاهره میرزایی می‌باشند که زحمت ترجمه‌ی شعرهای مرا نیز ایشان متقبل شده‌اند که جا دارد همینجا از لطفشان تشکر کنم.

 

اردوگاه رستگاری


کتاب "اردوگاه رستگاری" که در برگیرنده‌ی آثاری از پانزده شاعر کُرد می‌باشد در تابستان امسال چاپ و منتشر شد. این مجموعه دهمین کتاب من است و آن را به دوست و نویسنده بزرگ معاصر کُرد "عطا نهایی" تقدیم کرده‌ام.

نخستین جایزه خصوصی شعر جوان کوردی


 

 

سایت هساره: نخستین جایزه “شعر جوان کوردی” عصر روز شنبه مورخ ۲۶ اسفند ۹۶ در دفتر هفته‌نامه صدای آزادی در شهر کرماشان برگزار گردید.

در این مراسم که بسیاری از چهره‌های مطرح ادبیات کوردی در آن حضور داشتند، هر کدام به بیان دیدگاه‌های خود در زمینه‌ی آسیب‌شناسی، رشد و توسعه ادبیات کوردی در ایلام و کرماشان پرداختند و خواستار تداوم هرچه با شکوه تر این جایزه در سال‌های آتی شدند. شعرخوانی شاعران برگزیده و دیگر مدعوین از دیگر قسمت‌های این گردهمایی بود. در پایان بنا بر نظر هیئت داوران از محمد مرادی نصاری و محمدجواد جلیلیان با اهداء لوح یادبود و تندیس ویژه شعر جوان کوردی تجلیل به عمل آمد.

 

وه‌رجه‌یه...

 

ت چید و
کول چشتێ بۊچگه‌و بۊ
بۊچگه‌و بۊ مانگ
بۊچگه‌و بۊ خوه‌ر
بۊچگه‌و بۊ دنیا.
وه‌رجه‌یه
شێعر
واران بۊ
ئێرنگه چۊڕه‌ی بێ‌نزێگه
له ناخوڕ مه‌دره‌سه... 

 

از کتاب "نیمه‌رووان وه‌فر و ورسی"

 

 

 

ماه...


ماه با خورشید
رودخانه با دریا
حرف زدن با شعر
و دختران این کافه با تو
هرچیزی با هرچیزی برابر نیست

تنها زیبایی نیست که در تو جریان دارد
تنها این قد و بالای رعنا
این چشمان همیشه مست
تو می‌توانی تا غروب
هزار تروریست را از پا در بیاوری!

تو دختر مقاومتی!
آبروی مردانی که به جنگ نرفته‌اند
غرور شهرهای آزاد شده!‌

تو را
با هرچیزی نمی‌سنجند
هرچیزی را
             باید با تو سنجید!

 

از کتاب "تاکسی‌ها جای دوری نمی‌روند"

 

شعری از کتاب "خه‌و له‌رزه"


"کاره‌سات"

 

عشق

ئیمه کرده دووس ئاسمان

دووس گوڵ

دووس دارسان،

ئه‌مان

کرده‌مانه خۊنی خوه‌مان...

 

 

محمد مرادی نصاری
خط: استاد شمس‌الدین مرادی

 

 

 

نقد و نظر 3


فروپاشی در دو پرده/ محمد مرادی نصاری

1

نام‌ها و اسامی خاص همواره در فرهنگ‌های مختلف از ارزش بسیار ویژه‌ای برخوردار بوده‌ و هستند. تا آنجا که تفکر سنتی، زبان را نه نظامی رابطه‌ای و قراردادی که "مخزنی از نام‌ها" می‌دانست. در برخی گویش‌های زبان کوردی که بعنوان شاخه‌ی جنوبی این زبان شناخته می‌شوند، واژه‌ی "کلمه" (که‌له‌مه) حاوی دو معنای متفاوت است. یکی "حرف، گفتار، نام" و دیگری "فاجعه، اتفاق ناگوار" که هر دو معنا هم بسیار متداول است. گویی کلمه حاوی وجهی دو پهلوست، از سویی مثبت و سازنده: "در آغاز کلمه بود و کلمه نزد خدا بود..." که در آن کلمه‌ی الهی منشاء هستی و از دیگرسو همین "کلمه" حاوی نوعی فاجعه، اتفاقی ناگوار و سوگ است:

هه‌ی ئاو هه‌ی ئاگر هه‌ی ئاگر هه‌ی ئاو
هه‌ی ئاو وه ده‌سه‌یل ئاگر ها له ناو

نۊره گوڵه‌ینی

[ترجمه: هی آب هی آتش هی آتش هی آب/ هی آب به دستان (امدادگران)، آتش در درون است]

 

این تک بیت "نوره گلینی" یکی از معروف‌ترین تک‌بیت‌های ادبیات کوردی ماست. حتی بسیاری از مردم نام شاعر آن را نمی‌دانند. و جالب اینجاست جز همین تک‌بیت که حکایتی عجیب را به دوش می‌کشد اثر چندانی از این شاعر به جا نمانده است. حکایتی که به ماجرای "هزار و یک کلمه" بر می‌گردد؛ پروردگار دارای هزار و یک نام است و انسان مجاز است که هزار نام آن را بر زبان آورد اما بیان آخرین نام به‌سان کلمه‌ی ممنوعه‌، بی‌درنگ شخص بیان کننده را به آتش می‌کشد.
نوره گلینی هم روزی در جمع معاشران از خود بی‌خود می‌شود و "هزار و یک کلمه" را بر زبان می‌آورد و ناگهان آتشی از درون وی شعله می‌کشد و در پی فریادهای او معاشران سراسیمه بر وی  آب  می‌ریزید که آتش را مهار کرده باشند، اما مگر می‌شود آتشی را که از درون شعله می‌کشد با آب خاموش کرد؟

 

2

یکی از گزاره‌های اساسی فروید عدم امکان خودآگاه شدن کامل ناخوآگاه است. بعبارتی ناخودآگاه انسان و انسجام آن دقیقا بر اساس مقداری ندانستن است که حفظ می‌شود یا به تعبیری "چیزی که نباید به قالب کلام در آید". حکایت نوره گولینی را می‌توان ارجاعی شاعرانه به این مساله دانست.
ژاک لاکان روانکاو فرانسوی در "تلویزیون" حرفهای خود را اینگونه آغاز می‌کند: "من همیشه حقیقت را می‌گویم. نه تمام آن را. برای اینکه تمام آن در دسترس‌مان نیست. گفتن تمام آن عملا ناممکن است؛ از نبودن کلمات است" و در ادامه‌ بیان می‌دارد: "همین ناممکن است که حقیقت را به امر واقع می‌رساند" و در جای دیگر نیز می‌گوید "برای آنکه واقعیت وجود داشته باشد، چیزی باید ناگفته باقی بماند". اشاره لاکان بیانگر آن است که همواره یک خلاء، یک شکاف، یک غیاب که از جنس امر واقع (the real) است در دل حقیقت وجود دارد. بعبارتی شبکه‌ی‌ نمادین (هر آنچه به عنوان حقیقت‌ اجتماعی می‌شناسیم و اساسا موجودیتی زبانی دارد) بر اساس قسمی شکاف، ممنوعیت و فقدان شکل می‌گیرد که لازمه‌ی وجودی خود شبکه‌ است. شبکه‌ی نمادینی که بنا بر منطق لاکانی بر اساس غیاب و قربانی کردن سرخوشی یا "ژوئیسانس" شکل می‌گیرد: "ژوئیسانس برای کسی که سخن می‌گوید اساساً ممنوع است". فروپاشی سوژه دقیقا در عبور از همین مرز است که رخ می‌دهد چرا که سوژه چیزی جز همین گرفتگی یا سمپتوم نیست که نباید کاملا حل و فصل شود.

 

و باز هم شعر!



"نیمه‌رووان وه‌فر و ورسی" (ظهرهای برف و گرسنگی) گزیده‌ای از شعر امروز فارسی با ترجمه کوردی من که در برگیرنده آثاری از رسول یونان، بیژن جلالی، راضیه بهرامی، شهاب مقربین، غلامرضا بروسان، احمدرضا احمدی و... است که در اوایل سال آینده راهی کتابخانه‌ها خواهد شد. طرح جلد این کتاب اثر صلاح علمیزاده و صفحه‌آرایی آن کاری از امین احمدبیگی است.

 

کتاب تازه!




"تاکسی‌ها جای دوری نمی‌روند" ترجمه آثاری از چهار شاعر نوگرای ادبیات کُردی جنوبی (آیت نامداری، علی الفتی، احسان نجفی و علی حاتمی) است که هر کدام از آنها طی سالهای اخیر دارای تجربیاتی قابل تامل در گستره شعر کُردی بوده‌اند. این کتاب به یاری خدا اوایل سال آینده منتشر خواهد شد.

 

عبدالله پَشیو


اشاره: عبدالله پَشیو، شاعر و مترجم نامدار کُرد زاده‌ی 1946 در شهر اربیل است. پشیو نخستین کتاب خود را با نام "اشک و زخم" در سال 1967 منتشر ساخت و تاکنون از وی ده‌ها عنوان کتاب و مقاله منتشر شده است. این شاعر برجسته کُرد در سال 1979 در مقطع کارشناسی ارشد مترجمی زبان انگلیسی و روسی از دانشگاهی در مسکو فارغ التحصیل شد و مدرک دکترای خود را هم در سال 1984 دریافت نمود. عبدالله پشیو چندین سال در کشور لیبی به تدریس در دانشگاه پرداخت و از سال 1995 تا کنون ساکن فنلاند می‌باشد.

 

1

شعرهای بسیاری سروده‌ام؛
بعضی‌ از آنها شهرند
بعضی‌ها روستا
بعضی‌ کاخ و
بعضی‌ هم آلونکی حقیر.
اما
آنهایی را
که برای تو سروده‌ام
شاهکارند!
شاهکار؛ روشن‌ترین پایتخت جهان.

 


ترجمه فارسی: محمد مرادی نصاری

 

شعری از کتاب "خه‌و له‌رزه" 1394


"له شه‌و ره‌سیمه‌سه شه‌و"

 

له مردن به‌تاڵمه‌و کردی
له زنه‌ی بێشتر
چۊ په‌ناهه‌نده‌ێ ک جه‌واوێ کردنه
وه بێجگه ئێ ده‌ریای بێ‌بنه
کی له باوش گرێده‌ێ؟

خوه‌زه‌و له هۊرمه‌و بچیاتای
چۊ رووژه‌یلێ ک ناتن
چۊ خه‌وه‌یلێ ک نه‌یم
ئه‌مان ت دیارا تر له‌وه بۊد
ک نه‌ۊنمه‌د
جوور مانشت
له رووژ به‌عد ئه‌ز وه‌فر!

له خه‌وا هاتم و گومد کردم
له خه‌وا هاتم و یه‌خ‌ به‌سام
له خه‌وا هاتم و له ناو لنجێ بۊم
وه‌ره‌و به‌نده‌رێ نادیار...

ئاااای مِ ده‌سه‌یلم هێمان بوو کۊه‌سان ده‌ن
بوو به‌ڕۊ
م له کوو ده‌ریا له کوو؟

**
مه‌له‌یل ماسی‌خوه‌ر
له خوه‌رئاوا هاتنه‌سه‌و
منه‌ی په‌ناهه‌نده‌یلێ که‌ن
ک له ده‌ریا شه‌که‌تن!

 

نقد و نظر 2



چند حکایت کوتاه از عشق
نقدی بر شعرهای فرهاد شاهمرادیان
محمد مرادی نصاری


اشاره: این مطلب در شماره 8 مجله "هه‌نگاو" بخش ادبیات کُردی دانشگاه کُردستان منتشر شده است.
 

1

   "کوتاهی" یا "کوته نویسی" یکی از شکل‌های برجسته بیان ادبی امروز (از شعر گرفته تا داستان و...) است که طرفداران بالابلندی دارد. امری که می‌توان آنرا همسو با "منطق فرهنگی" جوامع امروزی دانست که خواهان سرعت در انتقال، عدم تعمق و غلبه‌ی سویه‌ی مصرفی است. یا به شکلی دیگر می‌توان گفت این میل به کوتاهی، واکنشی است به همان زیاده‌روی در مصرف عینی، نوعی جبران در حوزه زبان؛ مصرف اندک کلمات!.
     از سوی دیگر توجه به قالب‌های کوتاه -از جمله شعر- مختص به فضای اجتماعی و فرهنگی امروز نیست و ریشه در بلندای تاریخ و آیین‌های کهن دارد. همینطور بسیاری از شعرهای کوتاه نه تنها نشانگر عدم تعمق نیستند که خود زمینه‌ساز تامل جدی بوده و این امر بیانگر آن است که نمی‌توان حکمی مطلق دراین باره صادر کرد.
     فرهاد شاهمرادیان یکی از شاعران برجسته و توانای ادبیات کوردی جنوبی است که تجربه‌های موفقی در قالب‌های کوتاه داشته است. هرچند سهم عمده اشعار او را قوالب دیگری همچون غزل به خود اختصاص داده اما در طول بیش از دو دهه فعالیت ادبی، تعداد فراوانی دوبیتی‌ کوردی نیز از وی منتشر شده که بسیاری از آنها ورد زبان مردم و الهام بخش دیگر شاعران بوده است. گزیده‌ مختصری از دوبیتی‌های مذکور در اواسط دهه هشتاد با نام "تو کنار آتشی من برف پارو می‌کنم" انتشار یافت و مجموعه‌ی دیگری از شعرهای آزاد کوتاه این شاعر نیز با نام "جیبم پر از رد پاست" در اواخر سال 92 روانه‌ی قفسه‌های کتاب شد. انتشار هردوی این کتاب‌‌ها بصورت دوزبانه بود و ترجمه‌ی فارسی جلیل صفربیگی را به همراه داشت.
    "فقدان" و تمنای معشوق یکی از درونمایه‌های اصلی شعرهای کوتاه فرهاد شاهمرادیان است (به ویژه در مجموعه‌ جیبم پر از ردپاست). درونمایه‌ای که نه تنها شعرهای شاهمرادیان که بخش بزرگی از سرشت بشری و ادبی انسان را تشکیل می‌دهد. انسانی که تمنا و "میل" او، همواره تمنا و "میل دیگری است"(1). تمنای یکی شدن با "غیر" و وصال بهشت گمشده. انسانی که پیوسته عشق را می‌آفریند و گویی وصال و جدایی با وجود او عجین شده است:

 

سوو چمه رێ
وه قه‌تار شوون پات

(ص49)

[ترجمه: فردا می‌روم/ با قطار رد پایت]

 

 متن کامل یادداشت در ادامه مطلب...

 

ادامه نوشته

معرفی کتاب


 

دوستانی که تمایل دارند می‌توانند سراغ "خه‌و له‌رزه" را از نشانی‌های زیر بگیرند:


ایلام: کوچه مسجد والی- کتابفروشی هامون

ایوان: بالاتر از شیرینی آفتابگردان- کتابفروشی فرهنگ

کرمانشاه: پاساژ سروش- طبقه دوم- کتابفروشی بهارستان

سنندج: چهارراه صفری- کوچه طوطی- کافه کتاب کال

بانه: بالاتر از مسجد جامع- کتابفروشی مانگ

 

نقد و نظر




دوستت دارم، ولی لطفاً فراموشم کن!
نگاهی به کتاب "گفته بودم که تو را دارم دوست" ترجمه رضا کریم‌مجاور
محمد مرادی نصاری


اشاره: این مطلب در شماره 880 (11 اردیبهشت95) هفتەنامه سیروان منتشر شده است.


چه چیزی دشوارتر از نوشتن درباره‌ی چیزی است که همه‌ی ما آن را می‌دانیم؟ نوشتن درباره "عشق" دارای چنین خصلتی است؛ خصلتی سهل و ممتنع. سهل از اینرو که همه‌ی ما به شکل‌های مختلف دارای تجربیاتی از آن هستیم و ممتنع از آنرو که تمامیت عشق و توضیح آن همواره از محدوده تجربه و توالی کلمات گریخته و جز رد و سایه‌ای از او بر جای نمی‌ماند؛ همچون خراش پنجه‌ای بر پوست. سایه‌ای آواره و سرسخت، که چه بسا "کاملن" تن به هیچ بدنی ندهد. شاید کلمه‌ی "آواره" توصیفی نه چندان دقیق از عشق باشد. آواره‌ای که همواره از کلمه‌ای به کلمه‌ای دیگر و از بدنی به بدنی دیگر می‌گریزد. همین گریختن، عدم انقیاد و بیش از خود بودن عشق است که او را به نیرویی سرکش تبدیل می‌کند. نیرویی که هم خواهان یکدستی است و هم از یکدست شدن کامل در هر وضعیتی سر باز می‌زند و پیوسته در جستجوی وضعیتی دیگر و دیگر است. اما وضعیت دیگری نیز هست که از جهاتی مشابه وضیعت عشق است؛ شعر!:

با من بگو
آیا شعر
عشق تو را من آموخت
یا عشق تو
شعر را به من...

(ص137)

وضعیت شعر نیز همچون عشق حکایت از عدم انقیاد و آوارگی دارد. شعری که اگر معنایی در پس آن باشد همانا نفی تمامیت معنا و رد و خراشی از جنس زبان و کلمه ‌است. ردی که همواره در فراسوی خود به ریشه‌های جنون چنگ می‌زند.  
"گفته بودم که تو را دارم دوست" عنوان کتابی با گزینش و ترجمه رضا کریم مجاور است که در آن عشق و شعر بهم گره خورده‌اند. مجموعه‌ای که شامل برگردان 107 شعر کُردی (سورانی) به فارسی است که توسط نشر "مروارید" روانه‌ی قفسه‌های کتاب شده است. در مقدمه کتاب که برشی از رمان "شهر موسیقیدان‌های سفید" اثر بختیارعلی است آمده: "عشق این است که انسان دست از هر هدفی بردارد، بدون آنکه دست از زندگی بردارد... اندیشیدن را رها کند، بی‌آنکه دیوانه باشد..." در آنجا بختیار صحبت از این می‌کند که اگر ما در پس عشق به دنبال هدف‌های مادی یا غیرمادی ولو زیبایی، وقار و... باشیم، از محدوده‌ی عشق حقیقی خارج شده‌ایم. به نوعی هم حق با اوست. این صفات گرچه برخلاف آنچه که او نوشته "بی‌معنا" نیستند اما آن چیزی که دیگری را تا مقام معشوق بر می‌کشد چیزی فراتر از این ویژگی‌هایی قابل محاسبه است. همانطور که لاکان می گوید: "عشق بدان معناست که یک موجود دیگر را در فراسوی آن چیزی که به نظر می‌آید دوست بداری". گویی عاشق به چیزی، به گوهری در وجود دیگری عشق می‌ورزد که در ورای این صفات قرار گرفته است...

متن کامل یادداشت در ادامه مطلب...

 

ادامه نوشته

شعری از کتاب "خەولەرزە"


"واران"


رێا گرتمه له خوه‌م

منێ ک له سان نیشته‌جی‌تر بۊم

وه له‌ێ ماڵه زێاتر

خه‌وه‌یلم ئه‌و ده‌ر نه‌چۊد

ئه‌مان ت ئێ خه‌وه شێوانید

وه خۊن له‌وه‌ولا

له ناو ره‌گه‌یلم جی نه‌گرت

ئێرنگه له یه‌ێ شوون جی نیه‌گرم

دڵم دامه له ده‌ر یا له په‌نجه‌ره

ک رێا بگرم له خوه‌م...

ئێ وارانه

وه‌ره‌و هه‌ر لا ک بچوود

جیێ ئه‌ڕا گیرستن

دۊنێده‌و.


م.م.ن