ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
چنین زاده شدم دربیشه جانوران وسنگ
وقلب ام
درخلا
تپیدن آغازکرد
.
.
.
خط ممتدجاده...
سکوت...
جدال فکری بین روشن کردن یانکردن کولر...
هوای داغ...نه...به قول ماجنوبیها _ تش باد _
تش بادی که وحشیانه ازپنجره واردمیشه وصورت روشلاق میزنه
وتمایل عجیب به شلاق خوردن ازباد...
به داغ شدن وعرق ریختن...
به آرام وبی شتاب رانندگی کردن
همه چیز غیرعادی شروع شد
ازخواب که بیدار شدم بی اختیار رفتم جلوی آینه
.....به دنبال چین وچروک زیرچشمم
مگه چندسالگی زیرچشم آدم چین میوفته؟
زمزمه میکنم ... :... امروز من جوانم ؟ میانسالم ؟ چی ام ؟....
چقدرانتظارسی سالگی روکشیده بودم
وامروز اولین روزش بود....
ازآینه کشیدم کنار ... تندتندآماده شدم واسه سرکار رفتن
تش باد رونفس میکشم...عمیق عمیق ...
تمام ریه ام روپرمیکنم ازهوایی که 30سال توش نفس کشیدم
خط ممتدجاده و صحرای لخت وبی برگ...
دشت زردوامتدادخاکستری رنگ افق
درخت ودرختچه های خاکستری که حتی به حرمت نامشان هم که شده
نشانی ازسبزی به تن ندارند
وآب انبارهای کنارجاده که نشان از فراوانی خشکسالی دراین دیار است
چشم انداز طبیعت به قاب عکسی خاک گرفته بردیواری متروکه شبیه است
همه چیزغیرعادی شروع شده بود
مادری که تادم مرگ درد کشید
ونوزادی که درآخرین لحظه های حیات زیرتیغ جراح هندی دیده به جهان گشود...
و پدری که کمونیست بود شاد ازتولددختری که من باشم ...
و زن مذهبی همسایه که سزارین شدن مادر را غضب خداوند برعقیده پدر میدانست
واین منم...
زنی که 30سال پیش از سرلطف یا غضب خداوندی. فاتح شده وبه ثبت رسیده است
یادگاریک عشق
زاده یک درد
.
.
.
.
روپوش سبز میپوشم
درانتظارتولد دخترکانی که سی سال دیگر.....
salam tavalodet mobarak hamishe dar sehat va salamat bashiiiiiiiiiiiiiii
تولدتون مبارک
تولدت مبارک ، پیروز باشی
تبریک تولد
نوشتت بسیار زیبا بود
بر گور من بنویسید
یک جنگجو که نجنگید
اما شکست خورد!
برای آخرین بار به روزم
با یک خداحافظی همیشگی
با آن بیشتری که از من بیزارند و از نبودنم خرسند خواهند شد
و آن کمتری که شاید از نبودنم آزرده شوند
بدرود
سلام خوبی باز هم با تلاش دوستان و هک کردن وبلاگی که برایش زحمات بسیاری کشیده بودم ولی مانع از ان نشد که از دریایی ادبیات به دور بمانم بار دیگر و با وبلاگی جدید و نوشته ای جدید منتظر قدم های پر لطفتان هستم ممنون میشم و خوشحال
سلام خوبی باز هم با تلاش دوستان و هک کردن وبلاگی که برایش زحمات بسیاری کشیده بودم ولی مانع از ان نشد که از دریایی ادبیات به دور بمانم بار دیگر و با وبلاگی جدید و نوشته ای جدید منتظر قدم های پر لطفتان هستم ممنون میشم و خوشحال
سلام اپتون را خوندم پر از درد بود خداوند به کسی از بی عدالتی غضب نمی کند ادم چقدر ظالم باشد که خداوند به او غضب بکند امید است در مورد شما امتحان باشد نه غضب
چقدر دیر رسیدم به روز زیبایی که تو متولد شدی...به این پست زیبا که اینقدر ملموس بود که خودم رو در هر صحنه اش تصور کردم...من هیچ نظری راجع به سی سالگیم ندارم....اما دنبال چین و چروک نمیگردم مطمئنم... :) و چقدر به زن همسایه و حماقت مردمان سرزمینم خندیدم...
هرچند دیر....اما.... تولدت مبارک.
راستی هی میخوام به اون پستت مطلب اضافه کنم و بذارمش توی وبلاگ خودم و وقت نمیکنم :(((
سلام ببخشید با تاخیر میگم اما تولدتون مبارک قدمتون به روی زمین گلباران به منم سر بزنید
سلام .مطلب قشنگی نوشته بودی.واقعا که خوب مینویسی.جالب بود
همیشه و هرروز تولدت مبارک باشه .تولدت هر روزه ات مبارک باشه.
تولدت مبارک دوست قدیمی دیگه یادی از ما نمی کنی ها.
دلم گرفت از این شهر در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن
زیبا و پریشان و خیال انگیزی/گلچین غزل های معاصر هستی
که فکرش را می کرد سی سال ما این گونه باشد؟
کیست که بداند حال سی سال پیش روی دخترکانی که...
سلام/بی تعارف زیبا بود
راستی؛
کی گفت پدر بزرگ بر می گردد
سلام دوست قدیمی خوبی؟
فکر کردم خودم اینجوری شدم ولی الان می بینم دیگه کسی حتی نمی نویسه...
از سالروز تولدتون چند ماهی گذشته.
سلام.
تمام دوستان عزیزند.
بر من ببخش که کوتاهی کردم :)
man 28 salame.dos daram zoodtar 30 salw besham.fek mikonam sene kamale va residan be dark.tavalodeton mobarak har chan ba takhir.
سلام ...
تولد تو و دخترکانی که سی سال دیگر . . . . .
از صمیم قلب مبارک