من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

تحول

 سر قبر شخصی نوشته شده بود : کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم

وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم که دنیا خیلی بزرگ است من باید کشورم را تغییر

رابدم بعد ها کشورم  هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم . در

سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم . اینک من در آستانه مرگ

هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم شاید می توانستم دنیا را

هم تغییر دهم

نظرات 4 + ارسال نظر
بید مجنون یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 16:49 http://from2008.blogsky.com

سلام
از وبت پیداس که بد جوری طرفدار شعری
بی تعارف سلیقه خوبی هم در انتخاب شعر داری
ولی این مطلب آخرت خیلی دیگه نخ نما شده

ممنون که نظرتون روبهم گفتین
سعی میکنم مطالب جدیدتری بزارم

م ی ث م یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 17:05 http://mrblue.blogsky.com

سلام ~~~
قدیما شنیده بودم رو قبر یه راهبه‌ی مسیحی این رو نوشته بود !

[ بدون نام ] یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 17:10 http://www.wall.blogsky.com

سلام
از خوندنه نوشته ات خیلی لذت بردم...جدی می گم...واقعا زیبا بود...من شما رو در دله وبلاگم جا دادم.

مرسی عزیزم
شاید ثمره کلام دلنشین را که امروز بر زبان می آورید فردا بچشید .گاندی

مینا جمعه 12 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 00:09

عالیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد