من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

شعرنو

 
به کجاجنین شتابان ؟  
گون از نسیم پرسید : 
دل ِ من گرفته زینجا
هوس ِ سفر نداری
ز ِغبار ِ این بیابان ؟  
همه آرزویم امّا چه کنم که بسته پایم  
به کجا چنین شتابان ؟  
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر ! اماّ 
 تو و دوستی خدا را
چو از این کویر ِ وحشت  
به سلامتی گذشتی 
 
به شکوفه ها  
به باران 
 برسان سلام ِ ما را
شفیعی کدکنی

نظرات 1 + ارسال نظر
ساقی جیغ !!! دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:04 http://aroomjighbezan.blogsky.com

من این شعرو خیلی دوست دارم .....
همیشه از حفظ میخونمش .....


موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد