من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

من درد مشترکم مرافریادکن

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی یاچیزی چنان که ببینی یاچیزی چنان که بگویی من دردمشترکم ...مرا فریادکن

باگپ




پدربزرگم از بین مارفت..........اما نمیدانم کجا ؟

ومادربزرگ یک شبه پیرشد...


کجایی بابابزرگم؟ 


فقط میدونم زیر خروارها خاک نیستی

که امروز وقتی آرام و خاموش دراز کشیده بودی هم پیش ما نبودی

که وقتی دست به دست از درخانه بیرون برده شدی هم ....بودی...اماپیش مانبودی

هرمشت خاک که برتن نحیف تو میریزد    

  من دردم میگیرد

...

امامیدانم آن بدن سرد و لاغر هم تونیستی ... 

تو دردت نمیگیرد که امروز ازدردهای بی امان دیروزها رها شده ای


تو کجایی بابابزرگم؟


شاید ابهام بودن و نبودنت بود که مارا به مرور دفترخاطراتت کشاند...آخرین نوشته ی خوش خطی که نقل ازیک خوابت بود : 

خواب دیدم که دربندر چیرو باعبدالله مشغول کار ساختمانی بودیم.گفتم برای یک روزبه ...میروم .گفت برو

(البته مسافت بندرچیرو  تا.... خیلی زیاد است) ولی درخواب دوری و مسافت مطرح نیست. درخواب روح آدم در یک دقیقه می تواند شرق وغرب دنیارا طی کند....


بابابزرگ...؟


در این خواب ابدی آیا در کدامین شرق و غرب دنیایی ؟....از آن بالاها آیا ما را می بینی ؟...جای خالی ات را چه؟ ...  بغض مادربزرگم را؟....گریه هارا؟ .... ضجه هارا؟....


دیدی چه زود ملافه و پتویت را جمع کردن و از اطاقت بردند بیرون.....لباسهایت را....کیسه پر از داروهایت را....

نکند ازدیدن اینهادلت گرفته باشد بابابزرگم؟


ناراحت که نشدی 

             وقتی فعلها درموردت تغییرکرد؟ ؟ ؟

             چه زود مضارع فعلهایت ... ماضی شد


همه آمدند و تو را بوسیدند و لمست کردند

چرا من دلم نیامد صورت بی جانت راحتی نگاه کنم؟

آخه

اون تن بی روح  ...توی من نبودی.... بابابزرگ همیشه مهربان من نبود 


بابابزرگ عزیزمن


هرجاکه رفتی

                ستارگان ... چراغ راهت

                آسمان ... پشت وپناهت

                             و

               خداوند همیشه مهربان ... یارو نگهدارت


              امیدوارم روحت تاهمیشه غرق در آرامش باشد




نظرات 6 + ارسال نظر
علی محمد محمدی یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:40 http://ermes3.blogsky.com

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش !


روحش شاد و یادش در دلهاتان هماره زنده باد !

گلچین رسید و نوبت با ما وزیدنت
دیگر تمام شد گل سرخم ! تمام شد

سلام دوست من
ممنون از لطفتون

ندا یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:06

سلام عزیزم
بهت تسلیت میگم

سروش یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 23:59

سلام بهارجان
مرا را در غمت شریک بدان و برایت آرزوی عمری دراز و شاد دارم.
این دنیا هم یک مرحله از مسیری است که انسانها باید طی کنند آرزو میکنم همگی در نهایت انسانیت به مرحله بعدی برویم.
پیروز باشید---- بدرود

امید چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:00 http://omiidestan.mihanblog.com/

دوست خوبم سلام .تسلیت عرض میکنم.شریک غمتان هستم.وامیدوارم که غم آخرخانواده محترم شما دوست خوبم باشد.روحش قرین رحمت الهی.

زینب چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:01

منو در غم خودت شریک بدون
برای شماوخوانواده ات صبر و برای ایشان مغفرت الهی را آرزومیکنم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 16:12 http://www.sagiiran.blogsky.com

بازم به یاد باگپ افتادم
وقتی روحش از سقف عبور کرد چقدر صورتش نورانی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد